زیست اینستاگرامی؛ کاسبی یا یک خانواده خوشبخت؟، رنگین کمان لایف استایل ها
به گزارش آموزشگاه ما، وقتی به صفحاتشان سر می زنیم ابتدا چشممان به عکس های خانوادگی می خورد که همگی با لباس های زیبا و در محیط های رنگارنگ گرفته شده است. مدتی که از دنبال کنندگانشان شویم خواهیم دید جزئی ترین و شخصی ترین رفتار ها نیز در مرکز توجهات قرار گرفته است و ما ناخواسته وسط روزمرگی های یک غریبه قدم می زنیم.
گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران- فاطمه داننده؛ خط قرمز و نارنجی دور تصویر خانم و آقایی را گرفته است. هر دویشان لباس صورتی پوشیده اند، بر رویش ضربه می زنم تا استوری باز گردد. عکسی از یک لیوان چای و کیک است. کنارش نوشته شده عصرتون بخیر قشنگا به سراغ استوری بعدی می روم پیراهن بلندی پوشیده و آن را تبلیغ می نماید او نه علم لازم برای شناخت دوخت و پارچه دارد و نه اطلاعات کافی بابت تضمین کیفیتش می دهد، اما تا می تواند با هیجان تشویق به خرید می نماید.
به صفحه نفر بعدی می روم فیلمی را که از چند ساعت قبل به مناسبت سالگرد عقدشان قول پست کردنش را داده بود گذاشته است آن را می بینم کلیپ سه دقیقه ای است از دو نفری که کنار دریا می دوند و می خندند. از صفحه اش خارج می شوم توجه ام به عکسی از نوزاد یک ماهه ای که با پارچه ای زرد رنگ قندانش نموده اند جلب می گردد. تمام عروسک های اطراف و گل های پرده اتاقش هم زرد رنگ است، کپشن پست قربان صدقه هایی است که مادر برای فرزند تازه متولد شده اش رفته است.
اینجا اینستاگرام است، همان فضای نامحدودی که نگاه و توجه آدم ها ارزان خریداری می گردد. هر کدام از ما ساعت معینی را در این فضا هستیم و از آغاز شرایط کرونایی زمان بیشتری را به فعالیت در اینجا اختصاص می دهیم. در بین تمام اعضای این شبکه روزانه با آدم هایی روبرو می شویم که دنبال نمایندگانشان چند صد برابر سایرین است و از محبوبیت و مقبولیت چشم گیری در میان هواداران خود برخوردار هستند.
زندگی شخصی دیگر شخصی نیست
وقتی به صفحاتشان سر می زنیم ابتدا چشممان به عکس های خانوادگی می خورد که همگی با لباس های زیبا و در محیط های رنگارنگ گرفته شده است. محتوای صفحه به ما خبر از اتفاقات روزمره ای می دهد که توسط خانم خانواده روایت می گردد.
مدتی که از دنبال نمایندگانشان شویم خواهیم دید جزئی ترین و شخصی ترین رفتار ها نیز در مرکز توجهات قرار گرفته است و ما ناخواسته وسط روزمرگی های یک غریبه قدم می زنیم.
آن ها به گردش می فرایند، خرید می نمایند، غذا می خورند، باردار می شوند. همه و همه را لا به لای انبوهی از تبلیغات با هزاران نفر به اشتراک می گذارند. لحظه ای نیست برای هوادارانشان خوشایند باشد و بخواهند آن را پنهان نمایند.
فاطمه محمدی جامعه شناس و پژوهشگر حوزه خانواده می گوید: چهره ای که اینستاگرامی های روزمره محور از خود بر جای گذاشته اند فارغ از جنبه نمایش تبدیل به یک سبک زندگی واقعی برای آنان شده تا حدی که برخی نزدیک به 21 ساعت از شبانه روز خود را در این فضا سپری می نمایند. ما هم جماعتی علاقه مند به دانستن هستیم، اما دانستن به معنای واقعی دریافت علم نه بلکه به معنای یک نوع فضولی، کنکاش و سردرآوردن. چون اطلاعات کافی نداریم ناگزیر تحت یک موجی قرار می گیریم و وارد یک جریان سازی می شویم و باعث می شویم این افراد روز به روز رشد نمایند و زیاد تر شوند.
وقتی یک جریانی مدام مقابل چشمانتان قرار بگیرد در دراز مدت تاثیر خود را می گذارد حتی اگر این صفحات را دنبال نداشته باشید به قدری در این فضا پخش شده اند که تا چشم شما به صفحه شان می خورد می بینید یک برندی را تبلیغ می نماید در ناخودآگاه به سمتش می روید تا قیمت و کیفیت آن را بفهمید همین کنکاش ها سبب دیده شدن این آدم ها شده و نمی توانیم آن ها را نادیده بگیریم و مدعی شویم تاثیرگذار نیستند.
کاربرانی که خود را به همگان یک لایف استایل به تمام معنا معرفی می نمایند برای مخاطبینشان تبدیل به الگو های موفقی شده اند که دائم سزاوار تشویق ها و تمجید ها هستند. به گفته خودشان با مشاهده ابراز علاقه دوستان مجازی انگیزه مضاعفی برای ادامه حضور در این فضا می گیرند. دنبال نمایندگان این صفحات برای رسیدن به جواب در هر مسئله ای از آن ها سوال های مختلفی می پرسند و اغلب اوقات در صندلی یک شخص توانمند درخواست مشورت دارند. اگر نظرات افراد را در پست هایشان بخوانیم با جملات زندگی پرانرژی قشنگی دارید، چطور ما هم به خواسته هایمان برسیم و روز های خوبی را رقم بزنیم روبرو می شویم.
محمدی معتقد است: بخش زیادی از این افراد برای جذب مخاطب هر کاری می نمایند خیلی از آدم هایی که از خود چهره شاد و پر انرژی به دیگران نشان می دهند افسرده هستند و از نداشته هایشان می گویند. این یک فرآیند روانشناسی است آدم ها بیشتر از چیز هایی حرف می زنند که آن را ندارند. یک عقده درونی است که می خواهند داشته باشند؛ و این ماجرا زمانی خطرناک می گردد که تمام باور های غلط را به زندگی مردم هم تزریق می نمایند. یک شعاری را برای همه در نظر گرفته اند و به بهانه افزایش انگیزه همیشه آن را تکرار می نمایند هدفت رو انتخاب کن سمتش برو حتما میشه این شعار خطرناکی است و حتما آسیب خواهد زد. معین است این اتفاق به راحتی و در نبود توانمندی و امکانات در بسیاری از موارد ممکن نیست.
به نام انگیزه به کام تبلیغ
اگر ساعاتی لایف استایل ها در اینستاگرام پیدا نشوند هوادارانشان اظهار نگرانی می نمایند. آن ها این صفحات را خانه ای می دانند که در آن بوی شادی و سر زندگی به مشام می رسد و صاحب خانه در جمع خود آن ها را پذیرفته تا روابط صمیمانه ای بینشان شکل دهد. خیلی از اوقات این اشخاص پر مخاطب اسمی اختصاری و مخصوص به خود برای جمع هوادارانشان انتخاب می نمایند؛ و در گفت و گوهایشان با همان اسم آنان را صدا می زنند.
لایف استایل ها از دیدگاه هوادارانشان بلاگر های مهربانی هستند که در نبودشان فضای اینستاگرام کسل نماینده خواهد شد. این روز ها تمام دغدغه و کوشش عده زیادی شبیه شدن به لایف استایل هاست و برای رسیدن به این خواسته شان همان رفتار هایی را در صفحه کوچک خود به نمایش می گذارند که لایف استایل محبوبشان آن را به اشتراک گذاشته است. آن ها بیشترین ساعت های شبانه روز خود را صرف همراهی با چالش هایی می نمایند که لایف استایل ها آن را می خواهند.
محمدی از ساختار های دکوری این صفحات می گوید: لایف استایل ها تصویری از زندگی شسته رفته و تمیزی به خورد مخاطب می دهند در حالی که همه در زندگی واقعی می بینند گاهی اوقات نمی گردد وسایل را سر جای خودش گذاشت چه رسد به این که فرزند نوزاد هم داشته باشی. اتفاقات روز مره ای که این افراد نشان می دهند عین برنامه های تلوزیونی است شما یک دکور تلوزیونی مرتب می بینید، اما واقعیت تصویری نیست که برای شما به نمایش گذاشته شده اگر دوربین بچرخد تمام آشفتگی ها و کمبود ها تازه معین می گردد آنچه که این افراد سعی در نشان دادنش دارند یک تصویر غیر واقعی است..
اما سوال بحث برانگیزی که وجود دارد چرا لایف استایل ها طبق گفته هایشان خود را از مردم می دانند، اما در زندگی آن ها فراوان تفریح و مسافرت ها و در سفره هایشان خورا ک هایی دیده می گردد که عامه مردم در داشتن و رسیدن به چنین وضعیتی ناتوان هستند؟
فاطمه محمدی در این باره می گوید: بخش زیادی از این اتفاق ها شدنی نیست، اما آن فرد به سبب تبلیغات از این روش کسب درآمد می نماید. تبلیغاتشان هم اکثرا به شکلی نیست که جامه عمل پوشانده گردد بلکه فقط جنبه نمایش دارد. در رابطه با کار پژوهشی با یکی از همین لایف استایل گفت و گویی داشتم می گفت من در عمرم فکر نمی کردم بتوانم کیش بروم، اما برای یک کار تبلیغاتی دعوتم کردند و رفتم. چندین استوری فقط از هتل محل اسکانش گذاشته بود و طبق حرفای خودش معین شد که تا قبل از این سفر حتی یکبار هم هتل نرفته است.
این آدم توانسته بود به هر قیمتی تعداد دنبال نمایندگان پیجش را به ششصد هزار نفر برساند و از این طریق به کار های تبلیغاتی دعوت شده بود. خیلی از همین ها در لوکیشن های اجاره ای و حتی در پارک ها تصویر برداری می نمایند و برخی هم فقط یک اتاق را طراحی نموده و آنجا مشغول می شوند تا پس از دست و پا کردن فالور بتوانند تبلیغات بگیرند. تعداد محدودی هم مثل بهاره رهنما که خود سلبریتی است و از قبل وضع اقتصادی بهتری داشته، توانسته اند بستری برای خود فراهم نمایند.
محمدی در رابطه با بسیاری از آدم هایی که فریب ظواهر را خورده اند و می خواهند مانند این معروف های مجازی زندگی نمایند، اما بعد از مدت زمان طولانی دست و پا زدن های زیاد به بن بست کمبود ها می خورند می گوید: باید توجه داشت در القای روحیه ناامیدی این بسترسازی های تصویری تاثیر گذاشته است. رسانه ملی باید به سمت امیدوار کردن مردم برود و به مردم روحیه بدهد. جوان ها و خانواده ها این افراد را می بینند و در مرحله مقایسه قرار می گیرند و رفته رفته افسردگی غالب می گردد، اما هیچ گاه به فکرشان خطور نمی نماید این ها همه برای تبلیغ و کاسبی است.
هویت فراموش شده
به طور کلی سبک زندگی مجموعه ای از رفتار هایی است که نه تنها فرد احتیاج های خود را برآورده می نماید، بلکه روایت های خاصی که برای هویت شخصی خود انتخاب نموده را در برابر دیگران مجسم می نماید. بروز فرهنگ نیز در همین کنش ها، نوع انتخاب ها و سبک زندگی افراد معین می گردد. اگر ده سال قبل به اعضای یک خانواده می گفتید دوربینی در منزل شما نصب خواهد شد و لحظات زیادی از فعالیت های شما در خانه را صد نفر آدم ناشناس قرار است تماشا نمایند قطعا مخالفت خود را نسبت به این حرکت نشان می دادند و آن را یک نوع جرم آشکار تلقی می کردند.
زیرا معتقد بودند چنین عملی باعث برهم زدن آرامش و نقض امنیت می گردد. هر فردی بعد از ساعت ها کار بیرون از منزل به خانه خودش می آید تا راحت باشد نه که دیگر همان آدم های بیرون از خانه هم داخل زندگیشان سرک بکشند. اما در چند سال اخیر قضیه فرق نموده است، دچار تغییر در سبک زندگی شدیم و ناخواسته در نظام مدرنیته نقش اصلی را بازی می کنیم. مصرف گرایی همیشه ارزش حاکم بر این نظام است و بدون نمایش و تبلیغ نمی توان به پدیده مصرف رسید.
کسی دوربین به داخل منزل دیگری نبرده بلکه هر فرد با خواست خودش ساعت های زیادی از رفتار های خصوصی خود را با صد نفر نه و بلکه صد ها هزار نفر به اشتراک می گذارد. مصرف جای ویژه ای در محیط زندگی اش باز می نماید. اگر نباشد اساسا حضورش در چنین فضایی معنا ندارد و هیچ وقت فرصتی برای دیده شدن پیدا نمی نماید.
فاطمه محمدی از نتیجه پژوهش ها می گوید: مشکل اصلی در این افراد بحران هویت است. تشخیص نمی دهند هویت واقعیشان چیست و زندگی مجازی کجا قرار گرفته است؛ و نباید آن را با مردمی که نمیشناسیم به اشتراک بگذاریم. خانم لایف استایلی هست که نزدیک به دو میلیون فالور دارد او از بیدار شدن، خوابیدن، رفتار های شوهرش، لحظه به لحظه حرکات نوزادش، رنگ موهایش و همه جزییات زندگی اش به نمایش می گذارد.
در یک کار پژوهشی دیدیم که تعداد آقایان در پیگیری صفحات این چنینی بیشتر از خانم هاست و خانم ها در داستان های دیگری ورود می نمایند. خیلی از محتوا های این افراد صرفا برای جهان سازی و فرهنگ سازی ذائقه مردم است و وابسته به فضا های خاصی مدیریت می شوند تا شیوه غلط در القای ذهنی مردم جای بگیرد و به مرور این هنجارشکنی ها عادی گردد.
فاطمه محمدی از نبود مقررات و ضعف قانون گذاری در این فضا می گوید. او از حقوق دانان، جامعه شناسان و فعالین سایر حوزه های مربوطه می خواهد هر چه سریع تر به مسائل موجود در این فضا ورود نمایند تا خط مشی مناسبی برای این نوع فعالیت های مخرب در نظر بگیرند. او ادامه می دهد: متاسفانه از سمت خانواده ها مشکل داریم خیلی هایشان غافل اند و احساس می نمایند، چون اطلاعات فضای مجازی ندارند نباید وارد شوند.
امروزه در فضایی هستیم که همه چیز مقابل چشمانمان است در این میان پدر و مادر ها باید قدرت تشریح ابعاد را داشته باشند تا بتوانند دید آگاهانه ای به فرزندان خود بدهند و آن ها نقش ها و جامع پذیری را بشناسند. تا خانواده ها خود را به قدرتی نرسانند، با فرزندانشان وقت نگذرانند و با آن ها همراه نشوند نمی توانند نظارت مناسبی داشته باشند. اگر افراد در این جهت قرار بگیرند خواهیم دید به راحتی می گردد مدیریت بهتری را داشت.
منبع: خبرگزاری دانشجو