چگونه از کسانی که نابارور هستند حمایت کنیم؟

به گزارش آموزشگاه ما، خبرنگاران - ترجمه از یگانه سهرابی: مادر بودن چیزی بسیار فراتر از فرآیند بارور شدن و به جهان آوردن فرزند است؛ کاری است که بیشتر زن ها احساس می نمایند ناگزیر از انجام آن هستند؛ به عبارتی برای این کار به جهان آمده اند. در همین حال زنان بسیاری وجود دارند که در حال مبارزه ای هستند که دیگران از آن بی خبرند؛ مبارزه ای در درون خود که گاه حتی به حد گریه و زاری به درگاه خداوند می رسد.

چگونه از کسانی که نابارور هستند حمایت کنیم؟

این نبرد آن ها نبرد با ناباروری است، که دردی را درون زنان ایجاد می نماید که هیچ گاه قابل بیان با کلمات نخواهد بود. آنچه ناباروری در پی دارد فداکاری ها، ناامیدی ها و شب های بی پایانی است که صرف گریه هایی می گردد که ناشی از تحمل این درد جانکاه و غیر قابل تحمل می گردد، در حالی که کسی نمی تواند درکی از این غم سنگین داشته باشد؛ به رغم تمام کوششی که اطرافیان می نمایند تا ثابت نمایند غم شما را درک می نمایند.

اول از همه، می خواهم با صحبت در خصوص عزیزی آغاز کنم که زمانی دختر کوچکی بود، هنگام بازی با دوستانش در کف اتاق دراز می کشید و رویای یک زندگی کامل با چند بچه قد و نیم قد که در حیاط پشتی خانه بازی می نمایند، و یک شوهر ایده آل و خانه ای رویایی را در سر داشت. رویایی که شاید مدتی به کنار گذاشته می گردد تا آن دختر بتواند تحصیلاتش را تمام کند، در کار و حرفه خود پیروز گردد، یا شاید، چون هنوز نتوانسته است آن مرد ایده آل خودش را پیدا کند.

اگر شما به علت ناباروری غرق در احساس گناه هستید که هنوز نتوانسته اید بچه ای را در دستان خود نگه دارید، من از شما می خواهم لحظه ای درنگ کنید و خوب به حرف من فکر کنید: شما، چون در مرحله ای از زندگی خود احساس می کردید از لحاظ روحی یا جسمی آماده بچه دار شدن نیستید، هیچ علتی برای این که اکنون احساس گناه بکنید ندارید؛ تنها چیزی که نیاز دارید فرآیندی برای پالایش روح خودتان است و چه به خدا باور داشته باشید یا نداشته باشید، برای هر چیزی زمان و مکان خاصی وجود دارد.

آیا شما می دانید چه اتفاق هایی ممکن بود برای شما یا بچه شما بیافتد اگر آن زمان که از لحاظ روحی یا جسمی آماده نبودید، صاحب فرزند می شدید؟ بنابراین مجبور هستید که افکار خود را معطوف به مکانی کنید که در آن عشق و آرامش وجود دارد.

این جهان و همه آنچه در این جهان است به کسی وفا نمی نماید، ما مجبور هستیم از سرزنش کردن خود به علت عوامل که هیچ کنترلی بر آن ها نداریم، دست برداریم؛ یکی از آن دلایل، ناباروری است. گناه، خشم و شرم احساسات طبیعی هستند که هر فردی در زندگی آن ها را تجربه می نماید، اما این که اجازه بدهیم این احساسات کنترل زندگی و روابط ما را در دست بگیرند روش صحیحی نیست.

ما اغلب فراموش می کنیم چه آسیب هایی دیده ایم، آن گاه که عنان اختیار زندگی خود را در اختیار احساساتی که تمام وجودمان را در برگرفته بود، گذاشتیم. پس جلوی احساسات خود را نگیرید، آن ها را لمس کنید و حتی اگر لازم شد احساسات خود را در آغوش بگیرید؛ اما در آخر از آن ها عبور کنید و پشت سر بگذارید.

این تنها راهی است که باعث می گردد شما و همسرتان در راه پیش رو بتوانید دوام بیاورید، شما مجبورید دست در دست هم و شانه به شانه یکدیگر این راه را طی کنید و بر ناباروری غلبه کنید. به همین منظور قصد داریم در ادامه مقاله چگونگی حمایت از افرادی که دچار ناباروری هستند را با شما در میان بگذاریم.

لطفا از فیل در اتاق تاریک فرار نکنید

زمان های زیادی خواهد رسید که شما احساس می کنید مجبور هستید به طور غیر مستقیم درباره تجربه های دردناک دوستان خود صحبت کنید و از صحبت کردن مستقیم درباره بچه ها تان و تجربیاتی که با آن ها داشته اید خودداری کنید؛ فقط برای این که آن ها احساس بهتری داشته باشند. اما شما باید مطلع باشید که اگر بچه ها شما احساس نمایند شما درباره موقعیت آن ها دست به عصا هستید، باعث افزایش خودمطلعی و احساس شرم بیشتر در آن ها می شوید. شما فقط به آن ها یادآوری می کنید که مخمصه ای به نام ناباروری که در آن گرفتار شده اند چگونه به زندگی شما رسوخ نموده و کاملا آن را تحت تاثیر قرار داده است.

به آن ها احترام بگذارید و از این مساله فرار نکنید. این حتما به این معنی نیست که آن ها دوست دارند در خصوص این مشکل صحبت نمایند، اما به یاد داشته باشید این احساس ناراحتی شما بیشتر آن ها را آزار می دهد. آن ها همواره به دلداری دادن نیاز ندارند، اما نیاز دارند مطمئن باشند هرگاه به شما نیاز داشتند، شما در دسترس شان هستید. این مساله نکته بعدی است که مطرح می کنیم:

همه چیزی که نیاز دارند شانه ای است که به آن تکیه نمایند

کنار آمدن با ناباروری بسیار خسته نماینده است، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ احساسی. اغلب همه چیزی که افراد نابارور نیاز دارند این است که مقداری بارشان را سبک کنیم، حالا می خواهد یک فعالیت فیزیکی باشد، مانند این که پیشنهاد کنیم آن ها را با ماشین خود تا کلینیک ناباروری برسانیم، یا فقط آن ها را از این تنش و مشکلاتی که گرفتارش هستند، با رفتن به یک سفر به کوه یا دریا، از آن ها دور کنیم.

گاهی کافی است دست کسی که دچار باروری است را بگیرید و با او راه بروید. یادتان باشد به خاطر احساس شان با آن ها اوقات تلخی نکنید، به خصوص اگر عصبانی هستند. به آن ها این حق را بدهید که احساس خشم نمایند. دانستن این حقیقت که به درد تنها هدفی که از لحاظ طبیعی برایش به این جهان آمده اند، یعنی ادامه حیات نمی خورند بی میزان رنج آور است، انقدر زیاد که انگار عزیزترین فرد زندگی شان را از دست داده اند. درد و رنجی که زندگی شما را تغییر می دهد.

این درد و رنج به اوج خود می رسد هنگامی که در شبکه های اجتماعی دوستان خود را می بینند که پست هایی مربوط به اولین سونوگرافی، تولد بچه ها شان و اولین کار های بچه ها آن ها را می بینند؛ البته منظور ما این نیست که افراد باید به خاطر آن ها خوشحالی خود را با دیگران به اشتراک نگذارند، بلکه باید بدانید اگر این دوستان آرام و گوشه گیر شده اند چه علت دارد. آن ها از شما متنفر نیستند، بلکه فقط درآرزوی آن چیزی که شما دارید هستند و با ناباروری می جنگند؛ این مساله اغلب حفظ روابط را بسیار سخت می نماید.

مطلع باشید که به احتمال زیاد آن ها سعی می نمایند از روابط اجتماعی فاصله بگیرند، اما شما باید سعی کنید از این کار جلوگیری کنید. افسردگی چاله خطرناکی است که همراه ناباروری می آید، علی الخصوص اگر فردی مجبور گردد تنها در این چاله بیفتد. شما باید آن ها را از این چاله بیرون بکشید و از آن دور کنید؛ به آن ها یادآوری کنید علی رغم این موضوع که نابارور هستند، هنوز جهان پر از شگفتی هاست و هنوز می گردد یک زندگی عالی با تجربیات منحصر به فرد داشت.

اگر عزیزان شما به علت این موضوع احساس شرمندگی می نمایند، این وظیفه شماست که به آن ها یادآوری کنید هیچ علتی برای شرمندگی وجود ندارد؛ به آن ها این اطمینان را بدهید که تقلا کردن آن ها چیزی از انسان بودن آن ها کم نمی نماید. آن ها به پشتیبانی نیاز دارند که برایش اهمیت نداشته باشد چه در سر آن ها می گذرد، بلکه در هر حالتی پشتیبان شان باشد.

افرادی که دچار ناباروری هستند، نیاز دارند که بتوانند همه نا امیدی ها، ترس ها و نگرانی هایشان را بیرون بریزند.

اگر شما نتوانستید همواره نقش آن شخص را بازی کنید، به آن ها یاری کنید تا عضو گروه هایی بشوند که افراد متخصص و ابزار این کار را دارند، تا بتوانند به آن ها یاری نمایند. گروه های پشتیبانی آنلاین زیادی هستند که یک شخص می تواند از آن ها در خصوص کل فرایند حاملگی و احساسات و مشکلاتی که در این مدت با آن رو به رو می گردد، اطلاعات و پشتیبانی بگیرد. شاید جایی هم باشد که در خصوص امید دادن به افراد همین کار را انجام دهد.

کورسوی امیدی در افراد نابارور ایجاد کنید

ناباروری باعث می گردد یک شخص کاملا احساس تنهایی و شکست خوردگی داشته باشد؛ آن ها در حال نبردی نامرئی هستند، با اسلحه هایی که ممکن است همواره به کار آن ها نیاید. این بر عهده شماست که به آن ها اطمینان بدهید که علی رغم احساسی که دارند، تنها نیستند و هزاران انتخاب دیگر برای آن ها هست تا آن میل درونی خود را از راه دیگری بیان نمایند.

اگر درمان IVF یا لقاح آزمایشگاهی نتیجه بخش نباشد، باید به عزیزانتان یاری کنید تا بدانند که این تنها حاملگی نیست که آن ها را تبدیل به پدر و مادر می نماید، بلکه تربیت کردن و مراقبت از فرزند است که شما را تبدیل به والدین می نماید، حال به وسیله حاملگی، فرزند خواندگی، به وسیله عضویت در گروه هایی که از بچه های یتیم نگهداری می نمایند، یا از داوطلب شدن برای یاری به بچه های ناتوان جسمی.

بعلاوه به آن ها یادآوری کنید چند مورد مختلف وجود داشته است که غیر ممکن، ممکن شده است، جایی که معجزاتی در جلوی چشم زوج های مختلف رخ داده است. نه تنها آن ها را، بلکه خانواده و دوستانی که در این مسیر سخت همراه شان هستند را از ترسیدن برحذر کنید.

یکی از این معجزات در خصوص خانم محترمی که از لحاظ خونی خاله من است، اما برای من همانند خواهری بزرگتر و برترین دوستم بوده است، رخ داد. من شما را با گفته های سارا تنها می گذارم و امیدوارم گفته هایش احساس امید بخشی در شما به وجود آورد و کورسوی امیدی باشد برای آن هایی که خود را در تاریکی گمشده می بینند.

علی رغم این که جهان می خواهد شما به چه چیزی باور داشته باشید، طرح بزرگتری از ما در این جهان در جریان است و اغلب تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که به این طرح بزرگتر باور داشته باشید که خیر و صلاح شما را می خواهد. این ایمان پایدار را در خودتان نگه دارید، بسیاری از مواقع این تنها اسلحه ای است که آن پیروزی را که دنبالش بودید برای شما به ارمغان می آورد.

لطفا به یاد داشته باشید این گفته ها به عنوان نمادی از امید آورده شده است و به هیچ عنوان در پی تغییر دادن کسی نیست. این گفته ها، شهادتی امید بخش و صادقانه هستند که ضروری است گفته شوند. درخواست من از شما این است که از این منظر به قضیه نگاه کنید و به آن احترام بگذارید:

درست قبل از این که معجزه اتفاق بیفتد نا امید نشوید. این جمله مو را بر بدن من سیخ می نماید و در همین لحظه که اینجا نشسته ام وجود خدا را حس می کنم. برای 11 سال به جمله هایی انگیزشی مانند این نگاه می کردم و آن ها را به عنوان نقطه امیدی برای اشتیاق وافری که داشتم استفاده می کردم.

بله اشتیاق داشتم. اشتیاق مادر شدن و مهم نبود چقدر کوشش کردیم، اما این مساله اتفاق نیفتاد. به من الهام شد که بچه ای خواهم داشت و باید نام او را ریحانه بگذارم، که به معنی گل خوشبو است. باور داشتن به این الهام یاری زیادی به من کرد، اما برخی روز ها نیز حالم را بدتر می کرد؛ مخصوصا روز هایی که کسی از اطرافیانم خبر حامله بودنش را می داد، انگار به من حس یتیم بودن دست می داد.

سوال هایی از خودم می پرسیدم مثل خدایا چرا؟ چرا همه آن چیزی که من اشتیاقش را دارم دیگران می توانند به دست بیاورند؟ چرا آن چیزی که قولش را به من داده بودی، نصیب آن ها می گردد؟، اما ناگهان احساس کردم باید به خدا در انجام این قول یاری کنم، احساس کردم باید کاری انجام دهم، احساس کردم نمی توانم منتظر بنشینم تا معجزه ای برای من رخ دهد.

من و همسرم درمان IUI (تلقیح داخل رحمی) را انجام دادیم، باز هم ناپیروز بود. این کوشش ها اثر خود را بر من گذاشت و تصمیم گرفتم مدتی از معالجات دست بکشم. من واقعا خسته شده بودم و از لحاظ احساسی تخلیه شده بودم و تمام روز و شب با این سوال طی می شد که چرا من دچار ناباروری هستم؟

چند روز بعد، مستقیما درگیر یک دزدی مسلحانه شدم!

ما به خانه رسیدیم و چند مرد مسلح در خانه منتظر ما بودند. آن ها دست و پای مادر شوهرم و یکی از گارگران را داخل خانه بسته بودند. من به کنار دیوار رفتم و وقتی به گوشه دیوار رسیدم یکی از آن ها یقه من را گرفت و تفنگ را روی سر من گذاشت. داشت می گفت: امروز قراره من تو را بکشم. در حالی که من کاملا شوکه شده بودم، به یکباره بدون هیچ توضیحی، آرامشی تمام وجود من را فرا گرفت.

آن ها به ما لگد می زنند و به اطراف پرت می کردند، ما را با طناب بسته بودند و پول ما را می خواستند. من آرام زیر لب آغاز به خواندن دعا کردم، زیرا می دانستم این جدال با شیطانی است که کنترل آن از دست ما خارج است و به تنهایی قادر به شکست آن ها نیستیم. در کسری از ثانیه، این جواب به ذهنم رسید که این علتی بود که تو بچه دار نشدی، امروز ممکن است بمیری و اگر حامله بودی، بچه ات هم با تو می مرد. بعد از این فکری که به ذهنم رسید، اراده ای قوی در من ایجاد شد.

10 دقیقه بعد، خانه در سکوت فرو رفته بود و آن ها فرار نموده بودند. ما شرایط شهر خود را می دانستیم، این روش دزدان در شهر ما نبود! وقتی که همه چیز تمام شد، من بسیار شکرگذار خدا بودم و فهمیدم که زندگی ام هدفی دارد.

من بعلاوه فهمیدم که زمان من فرا رسیده است

چند ماه بعد، من چند آزمایش دادم تا دکتر بفهمد چه علتی وجود دارد که من حامله نمی شوم. من و همسرم فکر می کردیم قرار است دکتر به ما بگوید که ما کیست یا آماسی در بدن شما پیدا نموده ایم و جای نگرانی نیست و به زودی درمان می گردد.

اما نتیجه چیزی نبود که ما فکر می کردیم: دکتر به ما گفت که بسیار متاسف است، اما من باید بچه دار شدن را فراموش کنم. دکتر چنین ادامه داد که شیپور رحمی من غیر طبیعی است و اگر با یک معجزه هم حامله بشوم، منجر به حاملگی بیرون رحمی خواهد شد.

من و شوهرم در آن لحظه نابود شدیم. به خدا گفتم من دیگر یاریی به تو نمی کنم. من به خدا گفتم که می دانم او هیچگاه زیر قولش نمی زند و او قول یک بچه را به من داده است. هیچ چیزی در جهان برای او بسیار بزرگ یا بسیار کوچک نیست و من می دانستم که خدا عاشق لحظاتی است که می تواند قدرتش را با معجزه به همه نشان بدهد.

برای اولین بار در عمرم، احساس آرامشی عمیق داشتم. دیگر چه کاری از من بر می آمد؟

2 ماه بعد از این جریان، همسرم به من گفت مطمئن است که من حامله هستم. من از این فکر احمقانه او عصبانی شدم که باز این موضوع را پیش کشیده است. همسرم من را مجبور کرد تست حاملگی بدهم و من فقط برای این که بتوانم به او بگویم من که بهت گفته بودم، این تست را انجام دادم.

اما آن ها آنجا بودند: 2 خط صاف... من حامله بودم! چطور ممکن بود؟ من به تماشا دکترم رفتم، قلبم از شدت هیجان به سرعت می زد. من در هفته پنجم حاملگی بودم! چشم های دکترم از تعجب گرد شده بود، خودم هم همین طور. من بسیار شکرگزار بودم.

چون این کوچولو معجزه من است و همواره به یادم می آورد که خداوند هرگز زیر قولش نمی زند.

من از شما می خواهم که اگر مثل من دچار ناباروری هستید باز هم منتظر معجزه بمانید. ممکن است معجزه در راه شما باشد و منتظر اتفاق افتادن باشد. امیدوار باشید و ایمان و عقیده پایدار داشته باشید که هنوز معجزات به وقوع می پیوندند. برای تک تک شما عزیزان دعا می کنیم که مادر شدن را تجربه کنید.

منبع: lifehack

پ

منبع: برترین ها
انتشار: 19 مهر 1403 بروزرسانی: 19 مهر 1403 گردآورنده: maeaedu.ir شناسه مطلب: 1173

به "چگونه از کسانی که نابارور هستند حمایت کنیم؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چگونه از کسانی که نابارور هستند حمایت کنیم؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید